خدا چیزی بنام عذاب ندارد !
سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی از خواب تلخی برخاستم و دیدم که قطره های شیرین و با نشاط باران خرامان خرامان بر لبه های پنجره ی اتاق سرد و خسته ی من میزدند و با خود طراوت و شادی را به ارمغان می آوردند و همراه با دستان پر از امید خود به دیوار دیوار اتاق من درس عشق و دلبستگی را می آموختند و باد هم در این میان به آنها کمک می کرد و با دستان تند خود بر پرده های خسته و چروک خورده ی اتاقم شلاق آموزگاری میزد و آنها را برای اجرای مراسمی صبحگاهی در اتاق من آماده می کرد و آن روز ما همه با هم یک صدا فریاد میزدیم و میگفتیم :
خدا چیزی به نام عذاب ندارد
۹۳/۰۷/۰۸